آپلود عکس

بازماندگان امامزاده محمد محروق - ویکی فقه

صفحه ای از صفحات زندگینامۀ علامه سیّد مرتضی عسکری(ره) | مهدی ...

https://www.aparat.com/v/uLh8o/

زندگینامه علامه عسکری از زبان خودشان

 

تدوین متن از: موسسه علمی فرهنگی علامه عسکری ۱۳۸۸ [به اهتمام مهدیه سادات حسین زاده]

علامه می‌گوید: «من در طفولیت یتیم شدم. در ده سالگی که مرا به طلبگی سپردند، خواندن و نوشتن به زبان عربی و فارسی را به خوبی می‌دانستم. ده ساله که بودم، جامع المقدّمات را خوانده بودم. بعد همان کتاب‌های رسمی حوزۀ [علمیۀ] عراق را خواندم».

زندگی پر برکت

علامه عسکری معتقد بود: «طلبه باید تمامی وقتش را صرف طلبگی کند و به تهذیب و تحقیق بپردازد. در جوانی، زمانی که تازه طلبه شده بودم، با انگشتم روی پیشانی‌ام نوشتم: وقف اهل بیت و می‌دانید که جنس وقفی را در غیر مکان وقف شده، نمی‌توان استفاده کرد. من عمرم را وقف دفاع از اهل بیت و شیعیانش نمودم و تا به امروز به وقفم عمل کردم. وقف اهل بیت هستم، نه خودم».

علامه عسکری در بیست سالگی، به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی روی آورد و بدین ترتیب، فصل دیگری را در زندگی خود آغاز کرد.

شرافت خانوادگی

علامه عسکری در میدان علم و دانش و بینش و در خانواده‌ای رشد نمود که همگی از حافظان مکتب تشیّع بوده‌اند. به فرمودۀ شیخ آقا بزرگ تهرانی، پدران او در راه مکتب تشیع خدمت نمودند و این مکتب را یاری نمودند. این خاندان بزرگ، نخست در شهر سبزوار سکونت داشته‌اند و سپس به ساوه مهاجرت نمودند و مردم این شهر را که تا پیش از عصر صفوی، مذهب تسنّن در آن جا حاکم بود، با مکتب تشیع آشنا ساختند.

حاج آقا بزرگ تهرانی در الذریعه می‌گوید:

خاندان ایشان (علامه عسکری) از زمان پادشاهان صفوی تا زمان ما، همگی از اعاظم علما بوده‌اند و به وظایف شرعی و دینی خود عمل می‌‌کردند. ایشان علاوه بر اشتغالات علمی و تبلیغی، به تهذیب نفس ، عبادات و مناجات مشغول بودند تا آن جا که به دیدار صاحب عصر، حجّه بن‌ الحسن ‌العسکری نائل آمدند.

نَسَب خانوادگی

علامه عسکری می‌گوید: «سلسلۀ نسب ما، به حضرت امام محمّد باقر بر می‌گردد. نیاکان ما از مدینه به سبزوار مهاجرت کردند. مرحوم علامه مجلسی اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت کرد و آن‌ها را به عنوان شیخ الاسلام آن دیار تعیین نمود. جدّ اعلای ما مرحوم آیت الله سیّد اسماعیل شیخ الاسلام، از ایران به نجف مهاجرت کرد و فرزندش آیت الله سیّد محمد شیخ الاسلام ـ که پدرم باشد ـ از نجف به سامرا رفت».

اجداد علامه عسکری، پس از آن‌که در عصر صفوی از سبزوار به ساوه هجرت کردند، به تبلیغ دین و تربیت مردم ساوه پرداختند. آیت الله سیّد محمد بن اسماعیل حسینی ساوجی معروف به شیخ الاسلام، فقیهی زاهد و عابد بود. جدّ مادری علامه حضرت آیت الله میرزا محمد شریف عسکری تهرانی خاتم المحدّثین که از علمای بزرگ شهر سامرّا بود، چون شخصیت علمی این سیّد بزرگوار را مشاهده کرد، دختر خود را به ازدواج او در آورد. از پا گرفتن این ازدواج، دو فرزند به نام سیّد هادی و سیّد مرتضی متولد می‌شوند.

علامه عسکری در بارۀ پدر خویش می‌گوید: «پدرم مرحوم سیّد محمّد حسینی معروف به شیخ الاسلام بود. در عصر صفوی، اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت کردند و آنها شیخ الاسلام ساوه شدند. در آن عصر، برای شهرستان‌ها شیخ الاسلام فرستاده می‌شد؛ چنان‌که امروز در هر شهر و شهرستانی، امام جمعه تعیین می‌کنند. مردم شهر ساوه سنّی‌های متعصّبی بودند که اجداد ما در طول زمان، آنان را شیعه کردند. لقب تمامی اجدادم شیخ الاسلام بود، جز من که لقب عسکری دارم به مناسبت تولدم در سامرا که شهر عسکریین، است.[۱]

پدر علامه، عالمی فقیه و پرهیزکار شناخته می‌‌شد که سالیانی متمادی، ملازم عالم ربانی عابد و زاهد حضرت آیت الله سیّد مرتضی کشمیری بود. آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در مقام و مرتبت آیت الله سیّد مرتضی کشمیری می‌فرماید:

مرحوم مبرور سیّد مرتضی کشمیری، یکی از علمای نجف اشرف بود و درآن هنگام که من در آن جا توقف داشتم، از محضر آن بزرگوار استفاده می‌نمودم و او سیّد بلند پایه [و] پرهیزکاری در علم و عمل، بلکه یگانۀ عصر خویش و مستجاب الدعوه بود.

آیت الله سیّد محمد بن اسماعیل حسینی ساوجی، پدر علامه نیز به دلیل ارادت به استاد، پس از وفات او، فرزند خود را نیز «مرتضی» نام نهاد.

گذران زندگی

علامه خود در بارۀ زندگی‌اش می‌گوید:

«زندگی من و پدرم، از املاک ساوه می‌گذشت و از سهم امام استفاده نمی‌کردم. رضا شاه انتقال پول را از ایران به عراق ممنوع کرد به حدّی که حتی‌ وجوهات شرعی را به کمک راننده‌ها و با پنهان کردن در لباس‌هایشان، به نجف برای مرحوم آیت الله ‌العظمی سیّد ابو الحسن اصفهانی می‌بردند. به همین دلیل بود که در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری، مجبور شدم وارد حوزۀ علمیۀ قم شوم».

اساتید

علامه عسکری در دوران تحصیل خویش در ایران و عراق، از محضر اساتید بزرگی بهره برد که هر یک از آنان از علمای بزرگ هستند که در این گفتار فرصت پرداختن به آن نیست. برخی از این بزرگان عبارت‌اند از: حضرت آیت الله العظمی بروجردی، حضرت آیت الله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی‌، حضرت آیت الله حاج شیخ محمد حسین شریعتمدارساوجی‌، حضرت آیت الله حاج شیخ علی اصغر صالحی کرمانی‌، حضرت آیت الله میرزا خلیل حجّت کمره‌ای، حاج میرزا محمد علی ادیب تهرانی، و آقا شیخ ابو القاسم نحوی.

علامه عسکری درس اخلاق را نیز از محضر حضرت آیت الله العظمی سیّد محمّد تقی خوانساری و آیت الله حاج شیخ مهدی پایین‌شهری استفاده کرد.

وی در این باره می‌‌گوید: «مربی اخلاقم، مرحوم شیخ مهدی پایین‌شهری بود. البته از اساتید دیگری نیز در اخلاق علمی استفاده کردم. مثلاً مرحوم آیت الله سیّد محمد تقی خوانساری که روزها خدمتشان می‌رسیدم و با اخلاقشان تربیت می‌شدم، نه با حرفشان».

علامه در بازگشت به سامرا دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتید دیگری آموخت: آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی، آیت الله سیّد احمد مرعشی شوشتری، آیت الله میرزا محمد تهرانی، و آیت الله میرزا محمود شیرازی.

در محضر امام خمینی

علامه عسکری در تمامی صحنه‌های علمی و فرهنگی، دارای نبوغی عالی بود و طبعاً می‌‌بایست استاد شایسته‌ای نیز انتخاب کند. در همین راستا، وی در یک درس امام خمینی نیز راه یافت و در محضر ایشان شاگردی کرد. علامه عسکری‌، کتاب شرح باب حادی عشر را در محضر این استاد آموخت؛ کتابی در علم کلام که بسیار مورد توجه علمای حوزه است. علامه خود در این باره گفته است:

«در یکی از حجرات صحن مطهّر حضرت معصومه مرحوم امام خمینی در ماه مبارک رمضان درس کلام شروع کرده بودند که بنده نیز در آن شرکت می‌‌کردم».

استاد اصلی

علامه در سامرّا در درس آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی معروف به مدرس عسکری، شرکت می‌‌کرد و افزون بر کفایه الاصول، دو دوره درس فقه اجتهادی را نیز از این استاد بزرگ بهره جست که موضوع آن «ادلّۀ مسائل عروه الوثقی» بود. وی از این استاد تأثیر فراوانی پذیرفت؛ چنان‌که خود در این باره می‌گوید:

«استاد اصلی و مهمّ من در سامرا، آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی بود. ایشان توجه خاصی به من داشت و خیلی برای من زحمت کشید و حتی برای من و هم مباحثه‌ام مرحوم شیخ غلامحسین، درس اختصاصی می‌گذاشت که جلو بیفتم».

شاگرد درس تفسیر

علامه می‌گوید:

«در آن زمان در حوزۀ قم، خواندن تفسیر یک کار ذوقی به حساب می‌آمد. این بود که با یکی دو نفر هم‌فکر، جمعی نه نفره درست کردیم که در این جمع، آیت الله شهید محراب، صدوقی نیز حضور داشت. تصمیم گرفتیم در حوزۀ قم در معرض دید طلاب درس تفسیر بگذاریم. از حضرت آیت الله میرزا خلیل کمره‌ای تقاضا کردیم و ایشان درس تفسیری را در مسجد نو (پشت شیخان) شروع کردند و شب‌ها نیز در ایوان مسجد امام حسن عسکری درس تفسیر را با دوستان مباحثه می‌کردیم».

دوستان و همراهان علامه

  1. حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی حائر‍ی یزدی، هم‌‌مباحثۀ علامه؛
  2. حضرت آیت الله میرزا علی آقا صافی گلپایگانی، هم‌حجرۀ علامه؛
  3. آقا شیخ علر اکبر زرندی، رفیق و هم‌مباحثۀ علامه؛
  4. آیت الله سیّد محمود طالقانی، همراه علامه در طرح جدید آموزشی؛
  5. آیت الله شهید صدوقی، هم‌بحث وی در درس تفسیر؛
  6. آیت الله امام موسی صدر.

ورود به حوزۀ علمیۀ قم و نوآوری

سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ ﻫ ق. دورۀ خاصّی بود که غرب‌زدگی گریبان کشورهای اسلامی را گرفته بود. در این دوران، علامه احساس تکلیف کرد و طرح مطالعاتی علمی در قم را آغازید که در جایگاه خود، باید مستقلاً به مطالعۀ آن پرداخت. علامه دردوران دانش‌پژوهی و علم‌آموزی، به قدری به نوآوری اهتمام داشت که در مدّت نزدیک به چهار سال که در قم بود، تلاش کرد تا طرحی نوین برای آموزش دروس در حوزه بریزد. وی همراه با جمعی از طلاب حوزۀ علمیۀ قم، از جمله آیت الله سیّد محمود طالقانی، این برنامه را مطرح کردند؛ ولی مورد مخالفت واقع شد و علامه با همۀ تلاش و کوششی که به کار بسته بود، نتوانست به اهداف بلند خود دست پیدا کند. از این رو، این حرکت را نیمه تمام وا نهاد و از قم مهاجرت کرد و برای پیگیری آن، در سال ۱۳۵۴ ﻫ ق. بار دیگر به سامرّا باز گشت.

ورود به حوزۀ علمیۀ سامرا

آن گاه که این مرد راسخ در علم و دانش در سال ۱۳۵۴ ﻫ ق. به زادگاه خود سامرا هجرت کرد، به ادامۀ تحصیل و تکمیل دروس عالی و خارج اصول مشغول شد و در کنار آن، توانست به بازخوانی اندیشه‌های اصلاحی خویش بپردازد. به همین دلیل، مهاجرت به سامرّا، برای زندگی علامه پربار و مبارک واقع شد و بر شما دوستداران وی افزود.

علامه در حوزۀ کوچک سامرا، با جدّیت تمام علم آموخت و از استادانی چون میرزا حبیب الله اشتهاردی بهرۀ وافر برد. وی در بارۀ این دوران می‌گوید:

«در مدرسۀ شیرازی که بودم، اساتید فکر می‌کردند که استعدادم خوب است. لذا مربّی خصوصی برای من گذاشته بودند تا از او درس خصوصی بگیرم. قسمتی از سطوح را در سامرا خواندم و در کنار تحصیل، درس هم می‌گفتم».

وی در ضمن تحصیل در دروس خارج حوزه، در سال ۱۳۶۳ ﻫ ق. دانشکدۀ اسلامی را در کاظمیۀ بغداد تأسیس کرد؛ ولی این بار نیز تلاش وی با مخالفت رو به رو گردید.

بازگشتی دوباره به قم و سپس عراق

در سال‌های آغاز مرجعیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی در ایران، اوضاع حوزۀ علمیۀ قم مساعد‌تر از حوزۀ عراق گشته بود. علامه عسکری در همین دوران و پس از ناکامی در ادارۀ دانشکدۀ اسلامی کاظمیه، بار دیگر به قم آمد تا برنامۀ جامع علمی خود را در ایران پی بگیرد. برنامۀ او مورد توجه آن مرجع بزرگ قرار گرفت؛ لیکن به جهت ملّی شدن صنعت نفت، شرایط در ایران دگرگونه شد و طرح علامه نیز انجام نپذیرفت. پس وی به ناچار، دو باره به عراق باز گشت.

ورود به ایران ـ تهران

آری؛ علامه به عراق باز گشت و دانشکدۀ اصول دین را در سال ۱۳۸۴ ﻫ. ق. در بغداد تأسیس کرد؛ ولی چندی بعد، شرایط آن‌ جا نیز نابه‌سامان گشت و او در سال ۱۳۸۹ به دلیل فعالیت علیه حزب بعث، مجبور شد عراق را ترک کند. با خروج اجباری علامه از عراق، دانشکده و دیگر مراکز وابسته به علامه در عراق، تعطیل شدند و او سومین بار به ایران آمد.

اینک علامه با کوله‌باری ‌از تجربه با تدوین برنامه‌ای آموزشی این طرح را با سفر به کشورهای مختلف ایران، عراق، لبنان، سوریه، هند، کشمیر و پاکستان، پایه‌ریزی کرد. وی قبل از انقلاب به ایران آمد و در تهران «مجمع علمی اسلامی» را تشکیل داد و با همکاری جمعی از دوستان خویش، به بازنویسی و بازنگری دروس حوزوی روی آرود تا آن‌ها را متناسب با نیاز آموزشی روز، تدوین کنند. با آغاز انقلاب اسلامی ایران علامه توانست اندیشه‌های خود را در ایران اسلامی محقّق سازد و با مصوبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی و عنایت و مساعدت مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۵ ﻫ ش. در قم و در سال ۱۳۷۶ در تهران و در سال ۱۳۷۷ در دزفول، دانشکدۀ اصول دین شروع به کار کرد.

تدوین کتب درسی حوزه با تأسیس مجمع علمی اسلامی

چنان‌که گذشت، علامه با آن همه تلاش و کوشش در صحنه‌های اجتماعی و فرهنگی، پس از ورود به ایران عزیز در سال ۱۳۸۹ ﻫ ق. با تشکیل «مجمع علمی اسلامی» به تنظیم کتب علوم حوزوی و دیگر کتب درسی پرداخت و کتاب‌های ارزشمندی برای تحصیل و تدریس تدوین کرد. شعار وی این بود که: «ما باید کتاب‌های درسی در حدّ فهم متوسط افراد تنظیم کنیم».

تأَلیفات علامه

تحقیق و تألیف، یکی از ارزشمندترین کارهای دوران زندگی انسان‌های فرهیخته و اهل علم به حساب می‌آید و علامه عسکری که تحقیق را نه تنها در کنار زندگی، بلکه در متن کار و زندگی خود قرار داده بود، توانست آثار گران‌قدری را در عمر پر برکت خویش به یادگار بگذارد که حقیقتاً این آثار ماندگار خواهند بود.

از این سخن که بگذریم، هر اثری آن هنگام ماندگار می‌شود ‌که در جهت رضایت خداوند متعال باشد. خداوند این توفیق را به علامه عسکری داده بود که همۀ مباحث و مطالب خود را در جهت احیای مکتب اهل بیت قرار دهد. وی تألیفات بسیاری را در جهت خدمت به مکتب اهل بیت، تقدیم کرد که بیش‌تر آن‌ها در اصل به زبان عربی بوده و سپس به زبان فارسی و برخی به چندین زبان دیگر ترجمه شده‌اند. او کار تحقیق و نویسندگی را در مسیر هدف بلند خویش، انجام می‌‌داد و به گفتۀ خودش، حقّ التألیف هیچ کدام از کتاب‌های خویش را نمی‌گرفت.

علامه در بارۀ این جنبه از زندگی فرهنگی خویش می‌گوید: «بحمد الله زحماتم نتیجه داد و نگاه‌ها را متوجه مکتب اهل بیت و حوزۀ شیعه کرد. تصوّر می‌‌کنم که به خواست خداوند، [آثارم] تأثیری بر جریان تفکّر اسلامی داشته‌اند».

بنا بر این، تحقیقات علامه از سه ویژگی خاصی برخوردار است:

اوّل: دوری از تعصّب و یک‌جانبه اندیشی ؛

دوم: رجوع به امهات، مصادر، منابع و متون دست اوّل ؛

سوم: کثرت و فراوانی مصادر، منابع و مدارک مورد استفاده.

مناظرات و مباحثات علامه

یکی از اندیشه‌های متعالی علامه عسکری، تأکید بر به کار گیری روش مناظره و گفت و گو است. وی این روش را بارها در طول حیات فرهنگی خویش به کار برد؛ چنان‌که در جای خود به عنوان یک کتاب، به آن پرداخته شده است. آنچه در این کوتاه سخن قابل طرح است، اشاره‌ای گذرا به برخ‍ی از مناظرات آن عالم فرزانه است. وی در کنار فعالیت‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود، در طول عمر با برکت خویش گفت و گوها و مناظرات فروانی با اندیشه‌مندان و دانشمندان و پیروان ادیان مختلف برگزار کرد که از آن جمله‌ است:

  1. مباحثه با بن باز، مفتی بزرگ عربستان؛
  2. مباحثه با دانشمند بزرگ اهل سنت، ابوالعلی مودودی؛
  3. مباحثه با امام جمعۀ رقّّه؛
  4. مباحثه با یکی از علمای اهل سنّت عراق؛
  5. مباحثه با مبشّر و مبلّغ مسیحی در بغداد.

…و سرانجام

در واپسین برگ این دفتر، قلم می‌شکند و تاب و توان نگارش ندارد؛ چراکه سخن از پرواز بزرگ‌مردی است که گرچه نزدیک به یک قرن زندگی کرد، هنوز غریب است. گرچه او به شیعیان نزدیک بود، مسلمانان از او دورند. آری؛ جسم او از میان ما رفت؛ ولی از چهرۀ ماندگارش یادگارهای بسیاری داریم و هنوز هم برای احیای مکتب اهل بیت از طریق دست‌نوشته‌های او، گام‌های برنداشتۀ فراوانی باقی است. ما او را راهی درگاه ربوبی می‌دانیم. او را در پیش خود نمی‌یابیم؛ اما او را پیش خود می‌‌دانیم؛ زیرا او را هنوز هم دانا به معارف و علوم اهل بیت می‌دانیم. آثار مکتوب و مصوّر او, ما را به سوی معارف اهل بیت می‌خواند: «إنّ آثارنا تدّل علینا، فانظروا بعدنا إلی الآثار».

علامه سیّد مرتضی عسکری در چهارم ماه مبارک رمضان، در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۵ﻫ ش. دعوت حق را لبیک گفت و در ۹۵ سالگی به خدا پیوست. شیعیان علی ابن ابی طالب در مقابل دانشکدۀ اصول دین، دانشگاه تهران و مسجد امام حسن عسکری قم، پیکرش را تشییع کردند و پس از نماز حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، در کنار حرم مطهّر کریمۀ اهل بیت، حضرت فاطمۀ معصومه به خاک سپرده شد و نامش جاودانه شد.

(إنّا لله و إنّا إلیه راجعون).

روحش شاد و یادش گرامی باد!

بازماندگان امامزاده محمد محروق - ویکی فقه

صفحه ای از صفحات زندگینامۀ علامه سیّد مرتضی عسکری(ره) | مهدی ...

https://www.aparat.com/v/uLh8o/

زندگینامه علامه عسکری از زبان خودشان

سرزمین آرزوها

عبدالله بن سبأ و اساطیر اخری (کتاب)

https://fa.wikishia.net/view/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D8%A8%D8%A3_%D9%88_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B7%DB%8C%D8%B1_%D8%A7%D8%AE%D8%B1%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87_.D9.85.D9.88.D9.84.D9.81

 

زندگی‌نامه علامه سید مرتضی عسگری ساوجی

محمد شرافت